در شبِ عشق ، که عشاق به هم آمیزند
من کنارِ غم ِ تو ، خیره به تصویر ِ تو ام
چاره ام چیست که هم دردِ منی ،هم درمان؟
ماهِ من لب بگشا، گوش به تدبیر ِ تو ام
خم گیسوی تو منزلگه ِ صدها غزل است
گر شده زر دلِ من ، حاصل ِ اکسیرِ تو ام
دائم الخمر شدم از می ِ نابت هیهات
من خودم جرم تو ام ، من همه تقصیرِ تو ام
روزهای خستگی باشی کنارم باز تا
حال زارم شکل وقت احسن الحالم شود
قلب من وقتی که فالی گیرد از دیوان شیخ
"یوسف گمگشته باز آید " فقط فالم شود
نیمه شب ها جای پروازم درون یاد تو
آسمان موی تو جولان گَهِ بالم شود
سال نیکو از بهارش میشود پیدا ؛ بیا
تا که امسالم کنارت بهترین سالم شود.
چه عاشقانه دچار همند دلهامان
دلت گرفته برای من و دلم تنگ است
شبانهروز ، تو خورشید و ماه من هستی
همیشه بین شب و روز بر سرت جنگ است
پرانده خواب مرا طعم گرم چشمانت
همان دو قهوهی داغی که خوب و خوشرنگ است
تویی که وصل شدی بر ضمیر متصلم
همیشه نام تو بر این ضمیر ، آونگ است .
درباره این سایت